فدایی ولایت

  به مناسبت تولد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

امام علی علیه السلام بعد از فاطمه ی زهرا علیهاالسلام طبق وصیت همسر، با امامه ازدواج کرد و مدتی بعد در صدد برآمد با یکی از ن که از خانواده ای شجاع و دلیر باشد، ازدواج کند تا خداوند فرزندی دلیر از وی به او عطا فرماید. به این منظور از برادرش عقیل که در علم انساب تبحّر داشت، خواست بانویی از خاندانی اصیل را برگزیند و خود نیز به خواستگاریش برود. ابی نصر بخاری در این باره می نویسد قال امیرالمؤمنین علیه السلام لعقیل بن ابی طالب ـ و هو اعلم قریش بالنسب ـ اطلب لی امرأةً ولدتها شجعان العرب حتی تلدلی ولدا شجاعا»؛ برایم بانویی بیاب که زاده ی شجاع ترین عرب باشد تا برایم فرزندی شجاع بیاورد.

و به این ترتیب بود که عقیل گفت: تزوج ام البنین الکلابیه فانه لیس فی العرب اشجع من آبائها » با ام البنین کلابیه ازدواج کن که در عرب شجاع تر از پدران او کسی نیست.»

تولد حضرت ابوالفضل علیه السلام در چهارم شعبان سال 26 هجری قمری ذکر شده است.

 

فاطمه (ام البنین)

فاطمه (ام البنین) از خاندانی ولایت مدار و اصیل بود. خاندانی که از صفات جوانمردی، دلیری، شجاعت و . بهره ای وافر داشتند. پدرش حزام بن خالد بن ربیعه» مردی شجاع و مادرش ثمامه» دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب از بانوان اصیل عرب بود. تا آن جا که در برخی کتب، نام یازده تن از مادران او را بر شمرده اند که همه، از مادران نجیب و همسران اصیل روزگارشان بوده اند.

ام البنین صفات برجسته ای در وجود خویش داشت که برخی از آنان موروثی و تعدای نیز بعد از ازدواج با علی علیه السلام بروز یافت. شجاعت، دلیری، وفاداری، هنرمندی (ادبیات) و عزت نفس را می توان از گروه  اوّل و ایثارگری، ولایت پذیری، فدایی امامت شدن و تربیت جوانان صاحب بصیرت و آگاهی را ازدسته ی دوم دانست.

آری در وفاداری او همین بس که قبل از علی علیه السلام با کسی دیگر ازدواج نکرده بود و بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام نیز با کسی ازدواج نکرد.  و عمرش را در راه تربیت چهار پسر برومندش (عباس، جعفر، عبدالله و عثمان) گذراند و در این دوره همواره فرزندان فاطمه را بر فرزندان خود مقدم می داشت که تاریخ در این باره سخن بسیار دارد.

پس از واقعه ی کربلا، بشیر» به مدینه بازگشت تا خبر این واقعه ی تلخ را به مردم بدهد. او با ام البنین علیهاالسلام رو به رو شد و خود را آماده کرد تا خبر شهادت چهار فرزندش را به او بدهد. اما ام البنین مهلت نداد و از سلامتی حسین علیه السلام پرسید. بشیر گفت: عباس را کشتند. ام البنین باز از حسین پرسید و بشیر خبر شهادت فرزند بعدی را داد و همین طور خبر شهادت هر چهار پسرش را به او رساند، امّا ام البنین باز از سلامت حسین می پرسید و می گفت:

یا بشیر اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین. اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله. و زمانی که خبر شهادت حسین علیه السلام را شنید، گفت: آه که بندهای قلبم را پاره پاره کردی.

 

نور حیدری

در چهارم شعبان سال 26 هجری، از دامن ام البنین، نور حیدری درخشیدن گرفت و خانه های مدینه را از طلوع صبحی دیگر خبر داد. آری چشمان منتظر علی، ام البنین، زینب، حسن، حسین و . به سیمای فرزندی دوخته شد که شبیه پیامبر خدا بود. وعلی علیه السلام به شجاعت و دلیری او خبر داده بود. صحت این پیش بینی را از همان لحظه ی تولد در سیمای جدّی و مردانه ی او می شد دید. حضرت، فرزندش را در بر گرفت و سیمایش را غرق در بوسه کرد و مراسم شرعی تولد را آغاز نمود. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و در هفتمین روز تولد نیز به سنت اسلامی، موی سر فرزند را تراشید و هم وزن آن طلا یا نقره به فقیران داد و گوسفندی به عنوان عقیقه ذبح کرد.

 

مراحل  زندگی

زندگی عباس علیه السلام را می توان به دو مرحله ی کودکی و جوانی تقسیم کرد. دوره ی کودکی که عموما به تربیت و بروز گوشه هایی از شخصیت وی گذشت و دوران جوانی تا شهادت که به سه بخش تقسیم می شود: 1 ـ با پدر (14 سال) 2 ـ در زمان امامت برادرش امام حسن علیه السلام ( 10سال) 3 ـ در دوران امامت امام حسین علیه السلام (10سال)

 

دوران کودکی

1 ـ بوسه بر بازوی عباس

علاوه بر وجود پر برکت مادری با فضیلت و پدری معصوم، عامل دیگر در رشد الهی عباس، وجود ستارگان فاطمی (حسن، حسین و زینب) در خانه ی علی علیه السلام بود. بی گمان عباس در سایه ی فضایل آنان به مراتبی والا دست یافت و عظمت آنان را با تمام وجود باور کرد. البته در این اسوه پذیری اقدامات مادرش ام البنین بی تأثیر نبود، چرا که وی با مقدم داشتن حسن، حسین و زینب علیهم السلام بر فرزندان خود، در تمام موارد، آنان را به مقام والای خاندان علی و زهرا علیهماالسلام آگاه می ساخت. تلاشی که در نهایت، فرزندانی ولایت پذیر به بار آورد. علی علیه السلام نیز حال فرزندش را رعایت می کرد و عنایتی ویژه به او داشت. امام پسر را غرق بوسه می کرد و عواطف خود را بی دریغ نثارش می نمود. نقل است که روزی عباس را در دامان خود نشاند. همه دیدند که عباس آستین هایش را بالا زده است و امام در حالی که به شدت می گرید و مروارید اشک از صدف چشمانش جاری است، بر بازوهای کوچک عباسش بوسه می زند. مادر، حیرت زده قدمی پیش گذاشت و پرسید: مولای من! برای چه گریه می کنید؟ علی علیه السلام با آهنگی حزین جواب داد: به این دو دست می نگرم و آنچه را که بر سرشان خواهد آمد، به یاد می آورم. ام البنین پرسید: مگر چه خواهد شد؟

امام علیه السلام فرمود: آن ها را از ساعد قطع خواهند کرد. .

ام البنین که قلبش از این خبر به شدت می تپید، پرسید: چرا! چرا قطع خواهد شد؟

امام فرمود: دست های عباس به خاطر یاری اسلام و دفاع از برادرش حسین علیه السلام قطع خواهد شد.

علی علیه السلام ادامه داده و فرمودند: ام البنین! فرزندت عباس نزد خدای تبارک و تعالی منزلتی عظیم دارد و خداوند در عوضِ دو دست، دو بال به او خواهد داد که با آن ها با ملائکه در بهشت پرواز کند. همان طور که جعفر بن ابی طالب را دو بال داد. ام البنین با شنیدن این خبر بی اندازه خوشحال شد. (کتاب سردار کربلا، ص 164؛ و چهره ی درخشان قمر بنی هاشم، ج 1، ص 141)

 

2 ـ بصیرت عباس علیه السلام

عباس علیه السلام از سرچشمه ی جوشان علوم پدرش علی علیه السلام بهره ها برده بود.

محدث نوری رحمه الله می نویسد: روزی امیرالمؤمنین، حضرت عباس علیه السلام و زینب علیهاالسلام را که کودک بودند، در دامن خود نشاند. در آن روزها عباس تازه زبان گشوده بود و جملاتی کوتاه را می توانست بر زبان براند. علی علیه السلام به او فرمود: عباس! بگو واحد (یک) کودک شیرین زبان علی به تقلید از پدر گفت: واحد. آن گاه علی علیه السلام از او خواست بگوید: دو. ولی عباس ساکت شد و چیزی نگفت. وقتی علت را پرسید، فرمود: پدر! شرم دارم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام، دو بگویم. امیرمؤمنان پیشانی عباس را بوسید و از این رویداد بی اندازه شادمان گشت.(کتاب فرسان الهیجاء، ج 1، ص 190؛ مستدرک الوسایل، ج 3، ص 815(.

 

دوران جوانی

دوره ی چهارده سال و چهل و هفت روز حضور در محضر پدر، دورانی گرانسنگ برای عباس بود تا با شجاعت علوی آشنا شود. وی در برخی جنگ ها حاضر می شد تا آداب جنگ را بیاموزد و از رشادت ها و مدیریت پدر درس گیرد. سماوی می نویسد: عاش العباس مع ابیه اربع عشرة سنة. حضر بعض الحروب فلم یأذن له ابوه بالنزال.»

در روضة الشهدا می خوانیم: در جنگ صفین روزی جوان نقابداری که بین سال های 15 تا 17 بود، از لشکر علی علیه السلام بیرون آمد و طلب مبارز کرد. هیبت و سطوت او دلیل شجاعت و دلاوری او بود. اصحاب معاویه از مبارزه با او ترسیدند. معاویه به مردی شجاع که او را ابن شعثاء» می گفتند فرمان داد به مبارزه ی این جوان برود. ابن شعثاء گفت اهل شام مرا با ده هزار سوار برابر می کردند و هفت پسر دارم، یکی را می فرستم تا او را به قتل رساند. هفت پسر یکی بعد از دیگری رفتند و کشته شدند و دست آخر ابن شعثاء خود به میدان آمد، جوان مبارز به او حمله کرد و او را نیز نقش بر زمین ساخت. دیگر از لشکر معاویه کسی جرأت نکرد به تنهایی قدم به میدان گذارد. حضرت علی علیه السلام نقاب از صورت جوان برداشت و همه دیدند که او اباالفضل العباس فرزند علی است .

وی همچنین دوره ی حیات امام حسن علیه السلام را نیز درک کرد و آن گاه وارد عصر امامت امام حسین علیه السلام شد که حکایت آن در این مختصر نمی گنجد.

 

تشکیل خانواده

تنها همسری که ابوالفضل علیه السلام برگزید، لبابه دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بود، یعنی بانویی از خاندان و قبیله ی خود. البته زمان ازدواج مشخص نیست ولی می دانیم که دو پسر (فضل و عبیدالله) نتیجه ی این ازدواج است. در برخی کتب فرزندانی دیگر هم برای عباس برشمرده اند که حسن (از ام ولد)، قاسم و یک دختر و محمد نام داشتند. (ابن شهرآشوب محمد را از شهدا دانسته است.

 

کنیه های حضرت اباالفضل علیه السلام

سه کنیه برای عباس علیه السلام ذکر شده است که عبارتند از:

 

1 ـ ابوالفضل

از این روی که حضرت فرزندی به نام فضل داشت، به وی اباالفضل می گفتند. گرچه ممکن است از آن جهت که حضرت سرچشمه ی فضائل بسیاری بود حضرت را با این کنیه می خواندند.

 

2 ـ ابوالقاسم

به خاطر فرزند دیگرش قاسم به وی اباالقاسم می گفتند. برخی معتقدند قاسم همراه پدر در کربلا شهید شد. جابر انصاری خطاب به حضرت می گوید:

السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی.

 

3 ـ ابوالقربة

در تاریخ خمیس و مقاتل الطالبین به نقل از جرمی بن العلا از زبیر این کنیه را برای عباس علیه السلام نقل کرده اند.

او به این دلیل که از کودکی سقایی می کرد در میان بنی هاشم به ابا القربة (صاحب مشک) معروف شد.

 

لقب های عباس بن علی علیهماالسلام

لقب های هر شخص، گذرگاهی برای شناخت حقیقی او هستند، زیرا درباره ی اهل بیت علیهم السلام این القاب براساس ویژگی های واقعی که از آنان ظهور و بروز می یافت به آن ها داده می شد. از این روی مطالعه لقب های عباس علیه السلام می تواند سرفصل های مناسبی از شخصیت وی را به دست دهد. عمده ی این القاب چنین است:

قمر بنی هاشم، باب الحوائج، طیار، اطلس، شهید، عبد صالح، عبد صدیق، سقا، کبش الکتیبه، سپهسالار، قهرمان علقمه، پرچمدار، ناصر ابن رسول الله، داعی الی سبیل الله، ولی الله، ناصح، مظلوم، المطیع لله و رسوله، المواسی (فداکار)، صابر، مجاهد، محامی، دافع، المجیب، حبیب الله و . . (از کتاب چهره ی درخشان قمر بنی هاشم، ج 1، ص 142 تا 149 و 284 تا 292؛ کامل ایارات، ص 258؛ مفاتیح الجنان؛ مقاتل الطالبین، ص 84؛ عمدة الطالب، ص 285؛ تاریخ خمیس، ج 2، ص 284؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ص 26 و 30)

در این مختصر تنها به شرح چند لقب می پردازیم:

 

قمر بنی هاشم

حضرت عباس در میان خاندان بنی هاشم به قمر و ماه تشبیه می شد چون تلألؤ چهره ی زیبا و نورانی اش همگان رابه شگفتی وا می داشت. آری او نه تنها ماه بنی هاشم که ماه جهان اسلام بود. و ازاین که به وی این لقب را داده اند می توان فهمید که بعد از امام معصوم، در بین بنی هاشم جوانی خوش سیما و ماه رخسار چون او نبود.

 

طیار

این لقب برگرفته از روایاتی است که امام علی علیه السلام در ضمن آن بشارت می دهد به این که خداوند به عباس مانند جعفر بن ابی طالب دو بال در بهشت

مشخصات

آخرین جستجو ها